• خطبه ها
  • چون به بصره نزديك شد
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

چون به بصره نزديك شد

« 550»

(169) (و من كلام له (عليه ‏السلام) ) كلّم به بعض العرب‏ وَ قَدْ أَرْسَلَهُ قَوْمٌ مِنْ أَهْلِ الْبَصْرَةِ لَمَّا قَرُبَ (عليه ‏السلام) مِنْهَا لِيَعْلَمَ لَهُمْ مِنْهُ حَقِيقَةَ حَالِهِ مَعَ أَصْحَابِ الْجَمَلِ لِتَزُولَ الشُّبْهَةُ مِنْ نُفُوسِهِمْ فَبَيَّنَ لَهُ (عليه ‏السلام) مِنْ أَمْرِهِ مَعَهُمْ مَا عَلِمَ بِهِ أَنَّهُ عَلَى الْحَقِّ ثُمَّ قَالَ لَهُ بَايِعْ فَقَالَ إِنِّي رَسُولُ قَوْمٍ وَ لَا أُحْدِثُ حَدَثاً حَتَّى أَرْجِعَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ (عليه ‏السلام) أَ رَأَيْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِينَ وَرَاءَكَ بَعَثُوكَ رَائِداً تَبْتَغِي لَهُمْ مَسَاقِطَ  

« 551»

الْغَيْثِ فَرَجَعْتَ إِلَيْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ الْكَلاءِ وَ الْمَاءِ فَخَالَفُوا إِلَى الْمَعَاطِشِ وَ الْمَجَادِبِ مَا كُنْتَ صَانِعاً قَالَ كُنْتُ تَارِكَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلَى الْكَلاءِ وَ الْمَاءِ فَقَالَ (عليه ‏السلام) فَامْدُدْ إِذاً يَدَكَ فَقَالَ الرَّجُلُ فَوَاللَّهِ مَا اسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِيَامِ الْحُجَّةِ عَلَيَّ فَبَايَعْتُهُ (عليه ‏السلام) (وَ الرَّجُلُ يُعْرَفُ بِكُلَيْبِ الْجَرْمِيِّ) .


ص551

از سخنان آن حضرت عليه السَّلام است‏  چون نزديك بصره رسيد گروهى از اهل آن ديار عربى را نزد آن بزرگوار فرستاده بودند تا حقيقت حال او را با همراهان عائشه بر ايشان معلوم گرداند (كه آيا آنان در اين جنگ حقّى دارند يا نه) تا شبهه از آنها برطرف شود، پس امير المؤمنين عليه السّلام رفتار خود را با ايشان بيان كرد بطوري كه آن مرد دانست آن حضرت بر حقّ است (و ايشان بر باطل) پس (بعد از اتمام حجّت) باو فرمود: بيعت كن، گفت: من رسول و فرستاده گروهى هستم و از پيش خود كارى نمى‏ كنم تا به نزد ايشان باز گردم (و مشورت نمايم) پس امام عليه السّلام فرمود: (1) آيا مى ‏بينى (بمن بگو) اگر كسانيكه از طرف آنها نزد من آمده‏ اى ترا پيشرو بفرستند تا زمينى كه در آنجا باران آمده (و داراى آب و گياه است) براى ايشان بيابى و به سويشان باز گشته آنان را از گياه و آب (جائي كه يافته ‏اى) خبر دهى و آنها از تو پيروى نكرده در زمينه اى بى‏ آب و گياه فرود آيند، تو چه خواهى كرد آن مرد گفت من آنان را رها مي كنم و مخالفت كرده به جائى كه داراى گياه و آب است مى‏ روم، پس امام عليه السّلام فرمود: (2) اكنون (براى بيعت با من) دستت را دراز كن (زيرا براى يافتن گياه و آب «كه بقاء جسم و بدن انسان بسته بآنها است» اگر با تو مخالفت نمودند  

 ص552

از آنان پيروى نخواهى كرد، پس چگونه با يافتن نور علم و معرفت «كه غذاى روح است» در صورت مخالفت ايشان با تو مخالفت خواهى كرد). آن مرد گفت: سوگند بخدا چون حجّت تمام گرديد نتوانستم از بيعت رو گردانم، پس با امام عليه السّلام بيعت نمودم. (آرى پند و اندرز و سخنان حقّ براى كسيكه لياقت هدايت و رستگارى داشته باشد اثر حتمى دارد). و (سيّد رضىّ فرمايد: در كتب اخبار و يا تواريخ نام) آن مرد كليب جرمىّ (كه منسوب به بنى جرم ابن زبان ابن حلوان است) شناخته مي شود.